بـــغـــض نـــوشـــتــــہ

بـــغـــض نـــوشـــتــــہ

نوشته هایی از اعماق قلب
بـــغـــض نـــوشـــتــــہ

بـــغـــض نـــوشـــتــــہ

نوشته هایی از اعماق قلب

شروع کن ...

شروع کن به بدست آوردن نداشته هات 

و مراقب باش داشته هات رو در این راه از دست ندی... 

 

لبخند بزن


به جنون میرسد ضربان قلبم هنگام خندیدنت.
گویی ریتم خنده هایت تاثیرش را بر قلبم میگذارد،
چه حس قشنگی ...
انگار این صدای دل نواز را دوست دارد 
که چنین بی قرار میشود هنگام نشنیدنش ...

درد و دل شبانه

خستگی یعنی چی!؟

یعنی اینکه انقدر از همه خسته شده باشی که واسه ندیدنشون شب زنده دار باشی و روزا بخوابی ...

یعنی کلافگی از احوال پرسی های دروغین ...

یعنی بترسی با یکی حرف بزنی از احساساتت و تنهایی دیوونت کنه ...

یعنی به قدری بی حوصله باشی که اوج حرف زدنت «اره» یا «نه» باشه ...

یعنی زندگیت بشه ، آهنگات ، عکسات و نوشته هات ...

خستگی یعنی یک زندگی تکراری کنار کارهای همیشگی

قلبی از جنس شیشه

دلنوشته ای از احساسات من ؛

احساساتی از جنس آتش ، شعله ور

حرف هایی از اعماق وجود ، نا گفته ها

خنده هایی از جنس درد ، لبخند مصنوعی

و گریه هایی در عمق تنهایی ، سیل اشک

در آغاز نوشتن مینویسم از حرف هایی که به زبان آوردن آن دشوار است ، از روزهایی که شاید بهتر از بدتر بود ...

خاطره هایی خاک شده دور از دیدگانم نوشته هایی که اِسانس آرامش دارند اما برای دیگران به طعم لذت  ... بغض هایی که راه نفس کشیدن را میبندند و فریادانه میگویند سکوت کن ...

به نام خداوند ناز آفرین

  • به نـــــام خــــداونــــد نـــــاز آفرین 
  • که نـــقـــش و نگارت چه ناز آفـــرید 
  • ستـودن نباشد برای کسی جز خودش
  • چو در گیتی داده به من مــهـــر خویش
  • محــبـت در این عظم خلقت تــــویـــی
  • شـــادی روح و جان و روانـم تـــویـــی
  • تو ای بـهـتــریــن سرنوشت دلـــــــم
  • بمـان تـا نـبـاشد غمی در دلـــــــم

پی بگیر احوال ما

گاهی هم از این کلبه ی ویران در گذر 

چشم گردان به خراباتیه این شهر نگر

گر نباشد خاطرات نیک در دوران ما

گذری هم که شده پی بگیر احوال ما

دل آشفته و بیمار مرا ، مرحم گذار

خنده ای تازه به این زلف پریشانم گذار 

مرده پرستان ...

دوره ای است که عزیز شدن زیر خروار ها خاک است 

باید چشم از جهان بست تا به اهمیت رسید 

نسلی در این دیار آرزویشان مرگ شده و نسلی آرزویشان تکرار دیروز  ...

چه دشوار میباشد زندگانی در این گیتی که تفریح مردمانش شکستن دل عزیزانشان شده است :)

ای بهترینم ...

جدیدترین شعری که نوشتم ❤


هوس دیده‌ی زیبای تو بر سر دارم 

پر و بالی به تـکاپـوی ، نگاهت دارم

لحظه‌های خوش دوران همینجاست اگر دریابم

بغض هایم غرق دریـاسـت ، اگر دریابم 

چو تو دارم ، دگر آواری ندارم 

در همین ثانیه ها، نگرانی هم ندارم 

تو بمان در دل من ای بهترینم 

تو در گیتی بمانی ، شـاد ترینم

یبار بگو به یادمی ...

خدایا چی میشه آرزوهای بزرگم آرزو نمونه ..

میشه مامانم خوشحال باشه!؟ 

میشه زندگی ها تکراری نباشه !؟

میشه قبل از حرفامون ( ای کاش ) نباشه!؟

خدایا !!؟؟  ینی میشه !!؟؟


مثلا ...

  • مثلا به جایی برسم که با کسی حرف نزنم ...
  • مثلا انقدر کلافه باشم که از همه متنفر بشم ...
  • مثل تنفر اختاپوس از باب ...
  • مثلا از همه فرار کنم ...
  • مثل فرار راپنزل از نا مادریش ...
  • مثلا یروز بدون خداحافظی برم و برنگردم ...